تصویر آن ماه دی

تصویر آن ماه دی

حسام امیری


تاریخ انتشار: ۱۳۹۶-۱۱-۰۱

اوندر چاکار، فیلمساز ترک، در مصاحبه با هیتو اشتایرل تعریف می‌کند که در سفرش به شنگال با سرباز کردی مواجه می‌شود که مصرانه از چاکار می‌خواهد فیلمش را بگیرد. شهر توسط داعش ویران شده و خیابان‌ها پر از ویرانه‌ها و اجساد است. چاکار به او می‌گوید صبر کند چرا که ساخت یک فیلم فرایندی زمان‌بر است. مرد اما زیر بار نمی‌رود و برای ثبت تصویرش اصرار می‌ورزد. او به فیلمساز می‌گوید زمان چندانی ندارد. هم‌رزمانش کشته شده‌اند، تنها او زنده مانده و او نیز به زودی کشته خواهد شد. سرباز رو به چاکار ادامه می‌دهد" پس چه‌کسی تصویر ما را حفظ خواهد کرد؟ ما این‌جا داریم تاریخ را می‌نویسیم. کسی نیست که این کار ما را ضبط کند؟"

هر مبارزه‌ای به تصاویرش نیازمند است. نیازمند آن چه که از آن در آینده بر جای می‌ماند. روزگاری وظیفه خلق این تصاویر برعهده نقاشان بود. قهرمان برای گرفتن حقش می‌جنگید و سپس نقاش قهرمانی او را تصویر می‌کرد. به مرور عکاسان و فیلمبرداران از راه رسیدند تا مبارزات مردم را بی‌واسطه در قاب تصاویر ثبت کنند. امروز اما معترضین نیازی به تصویربردار ندارند و قادرند تصویر مبارزه‌شان را بدون کمک دیگران بگیرند. تصاویر آن‌ها چنین می‌گویند: "ما شهادت می‌دهیم که این افراد روزی در این‌جا مشغول نوشتن تاریخ بودند."

ماه دی گذشت. عده‌ای برای گرفتن حق‌شان بیرون آمدند و پس از چند روز همگی، به جز سی و چند نفر، دوباره به خانه‌هایشان بازگشتند. چیزی که از آن روزها بر جای مانده، تصاویرند. تصویر به مثابه یک باقی‌مانده. یک بازمانده. یک نجات یافته از نبردی بزرگ که هر لحظه دوان‌دوان از میدان مبارزه به سوی ما برمی‌گردد و نفس‌زنان می‌گوید من دیدم. من شاهد بودم. من شاهد بودم که آن مردمان روزی آن‌جا بودند.

تصاویر ماه دی، بر خلاف تصاویر روزمره، از جنس سلیقه، ذوق، خاطره و زیبایی نیستند. آن‌ها زنده مانده‌اند که شهادت دهند و بنابراین مساله‌شان قضاوت است. هر کس که بعدها با این تصاویر مواجه شود ناگزیر باید قضاوت کند. آن‌ها نجات یافته‌اند و مصرانه روز داوری‌شان را طلب می‌کنند. برای تماشاگر این تصاویر، بی‌طرفی و بی‌غرضی معنایی ندارد چرا که عکس‌ها و فیلم‌های برجامانده او را بلافاصله درگیر می‌کنند و به درون محکمه می‌کشانند. ببینده‌ی تصاویری که شهادت می‌دهند یک ناظر نیست. او در جایگاه یک قاضی قرار گرفته است. ما دیگر درون آتلیه تصاویر نمی‌چرخیم، داخل دادگاه افتاده‌ایم.

به جز عکس‌ها و فیلم‌ها تصاویر دیگری نیز از ماه دی بر جای ماندند: اجساد. جسد به مثابه تصویر جسم. آن‌چه که از یک بدن زنده به جا می‌ماند. کاملا شبیه به آن اما چیزی سرتاپا متفاوت در جهانی دیگر. یک تصویر از بدنی که روزگاری حاضر بود. اجساد را می‌توان لمس کرد همانطور که روی تصاویر می‌توان دست کشید. نزدیک اما بی‌اندازه دور. از این لحاظ تصاویر مردگان ماه دی، شاهدی هستند که بر شاهدی دیگر شهادت می‌دهند. تصویر، شاهد آن است که روزی جسدی آن‌جا بوده‌ و جسد شهادت می‌دهد که بدنِ زنده‌ای روزگاری زندگی کرده است. چنین شهادت مضاعفی، اضطرار داوری را برای تماشاگر این تصاویر افزایش می‌دهد. قاب در قاب عدالت: "ما شهادت می‌دهیم آن‌ها که روزی زنده بوده‌اند در روز دیگری کشته شده‌اند".

تصاویر ماه دی، بی‌کیفیت و فقیرند. نیازی به گفتن نیست. به سختی می‌توان در میان آن‌ها، بخصوص در میان تصاویر شهرستان‌ها، تصویر نمادین و به‌یادماندنی‌ای پیدا کرد. گنگ، محو، نامشخص و گم. بیشتر چهره‌ها پیدا نیستند. اگر هم پیدا باشند به محض آن‌که روی آن‌ها زوم کنیم، به سرعت محوتر و گنگ‌تر شده و از نگاه ما می‌گریزند. کیفیت مهم نیست. شناسایی چهره‌ها وظیفه‌ی تصاویر پلیسی و دوربین‌های امنیتی است. آن‌چه اهمیت دارد این است که این چهره‌های محو آن روزها با یکدیگر رودررو شده‌اند. تصویری که ما می‌بینیم چهره‌ی افراد را پیدا نمی‌کند بلکه گواهی می‌دهد که آن‌ها روزی چهره یکدیگر را پیدا کرده‌اند.

 افرادی برای گرفتن حق‌شان به خیابان آمدند. یکی از این حقوق، حق تصویر داشتن است. آن‌ها سال‌های سال درون قاب‌های مختلف تصویر شده بودند و این‌بار می‌خواستند خودشان تصاویرشان را بسازند. این افراد یک تصویر دیگرگون از خود می‌خواستند و برای این کار باید مناسبات مکانی و زمانی را نیز دگرگون می‌کردند. شهر باید دیگرگون می‌شد، که شد. آن روزها این مناسبات تغییر کرده بود و به همین دلیل تصاویر ماه دی با تصاویر همیشگی مردم تفاوت دارد. مبارزات تصویری می‌شد و به طور همزمان تصاویر به مبارزه یکدیگر می‌رفتند. بی‌دلیل نیست وقتی تصاویر بزرگ بنرهای شهرداری پاره می‌شدند مردم با شور و شعف دست می‌زدند. آن‌ها تصویرشان را می‌خواستند و برای چند ساعت آن را پس گرفتند.

تصاویر ماه دی برای شهادت آماده‌اند اما روز داوری شاید نزدیک نباشد. در این فاصله چه باید کرد؟ چگونه شعله‌ی حقیقتِ آن چند روز را تا روز داوری روشن نگاه داریم؟ امروز دادگاهی در کار نیست که ما قضات آن باشیم، به جای آن اما می‌توانیم وکالت تصاویر را برعهده بگیریم. کار وکیل روایت کردن است. او آن‌چه به جا مانده را روایت کرده و به گوش قاضی می‌رساند. حتی آلبوم‌های خانوادگی نیز معمولا یک وکیل دارند و  کسی از افراد خانواده عکس‌ها را روایت می‌کند. تماشای عکس‌ها فقط وقتی کامل می‌شود که این راویان درباره هر کدام از آن‌ها حرف بزنند. نگهبانان تصاویر. به همین ترتیب تصاویر ماه دی نیز نیاز به نگهبانان و وکلایشان دارند. عکس‌ها و فیلم‌ها باید بی‌وقفه روایت شده و اضطرار شهادت‌شان تازه نگاه داشته شود. آن‌ها نیاز به مراقبت دارند. به تماشاگرانی نیاز دارند  که سر کلافِ این تصاویر سیاسی را از پیوستار تاریخ بیرون کشیده و آن را تا روز داوری کش دهند. به گوهر عشقی نگاه کنید. او هر جا می‌رود تصویری از ستار بهشتی به همراه دارد.