کابوس‌ها و نمایشگرها

کابوس‌ها و نمایشگرها

یادداشتی درباره‌ی دو فیلم

فرانکو «بیفو» براردی

دیاکو حقگو


تاریخ انتشار: ۱۳۹۶-۰۱-۱۲

پناه نگیرید

کابوس‌های کورتیس ترسناک‌اند، او خواب یک باران زرد مایل بە قهوەای را می‌بیند و تندبادی کە همە چیز را، به‌ویژه خانوادەاش، همسر و دخترش، و خانەشان را نابود می‌کند. یکی از آن خانەهای دنج و ملال‌آور کە در چشم‌انداز هموار و غمناک غرب میانه‌ی آمریکا پراکنده شده‌اند. آیا این کابوس است که دارد به زندگی او بدل می شود یا زندگی‌ او پیشاپیش یک کابوس است؟ به‌نظر می رسد زندگی شادی دارد. او زنش سامانتا و دخترش هانا را کە ناشنوا است، دوست دارد. خوشبختانە، شرکتی کە کورتیس برایش کار می‌کند تسهیلات بیمەی خوبی بە او می‌دهد کە عمل جراحی بهبود شنوایی هانا را پوشش خواهد داد. سامانتا مادری خانەدار است کە بە درآمد خانوادە کمک میکند. آنها از لحاظ مالی در مضیقه هستند، اما کورتیس بە لطف شغلی که دارد، از عهده ی پرداخت رهن خانه برمی‌آید.

اما در طول شب، خواب کورتیس با احساس خطر یک فاجعه برآشفته می‌شود. تصمیم می‌گیرد تا در حیاط پشتی خانەاش پناهگاهی در مقابل طوفان بسازد. او برای ساختن پناهگاه نیاز بە پول دارد. حقوقش برای انجام این کار کافی نیست، پس بە بانک مراجعە و درخواست وام میکند. رئیس خوش‌برخورد بانک به او می‌گوید: "مراقب باش، پسرجان. دوران سختیه، تو خانوادە داری، زیربار قرض رفتن کار خطرناکیه". اما کورتیس پافشاری می‌کند. او به پول نیاز دارد تا بتواند پناهگاه را بسازد و از خانوادەاش در مقابل تندباد خیالی‌اش محافظت نماید.

این نکته را باید در نظر داشت که جِف نیکولز بازه‌ی زمانی داستان فیلم‌اش را انتهای سال ٢٠٠٨ تعیین می‌کند، یعنی بعد از ورشکستگی [بانک] لیمن برادرز [١]. در تخیل معاصر، امور مالی بیش از پیش با رخدادهای فاجعه‌بار مرتبط است.

سامانتا نگران است. شوهرش غیرعادی رفتار می‌کند. او سر قضیەی وام متوجە این نکتە شدە و فهمیدە است کە کورتیس مشکلات روانی دارد. و همچنین می‌داند کە مادر کورتیس از اسکیزوفرنی پارانویایی رنج می‌برد.

بعدها اوضاع بدتر می‌شود، کورتیس از محل کارش یک بولدزر برای کندن زمین پناهگاه می‌آورد. رئیسش به این موضوع پی برده و کورتیس اخراج می‌شود. او اکنون بیکار، مضطرب و در آستانەی فروپاشی عصبی است. پناهگاه آمادە‌ست، و یک شب هشدار طوفان، او و خانوادەاش را بە درون پناهگاه می‌فرستد. آنها در پناهگاه می‌خوابند، اما این طوفان فاجعەی نهایی نیست. صبح روز بعد آسمان صاف و روشن است و همسایگان مشغول جمع آوری آوار‌اَند.

سامانتا، کورتیس را وادار می‌کند که به یک روانپزشک مراجعه کند. دکتر بە آنها پیشنهاد می‌کند که تا قبل از شروع دورەی درمان کورتیس، بە یک تعطیلات ساحلی بروند و اینکه بعد از بازگشت او حالش بهتر می‌شود و آمادەی شروع یک زندگی جدید خواهد بود. آنها برای چند روز بە ساحل می‌روند.

کورتیس همراه با دخترش در ساحل است. آنها مشغول ساختن قلعەای شنی هستند کە در این میان دخترک ناشنوا و لال بە افق نگاه کرده و نشانەای از طوفان را ابراز می‌کند. کورتیس برمی‌گردد و به آسمان نگاه می‌کند : ابرهای شوم خبر از وحشتناک‌ترین طوفان‌ها می‌دهند. سامانتا با عجلە از ساختمان خارج می‌شود و باران قهوەای تیره‌ی کابوس‌های کورتیس شروع بە باریدن می‌کنند. او [سامانتا] بە اقیانوس نگاه می‌کند، جایی کە جریان آبِ دریا پس رفته و یک سونامی در دوردست دارد رشد می‌کند.

پناه بگیرید (Take Shelter 2011)، پرندگانِ آلفرد ‌هیچکاک را به‌یاد می آورد، نە فقط در سکانس‌های حمله‌ی پرندگان بە انسان‌ها، بلکە همچنین در ‌هشدارهای توضیح‌ناپذیر یک تهدید توصیف‌ناپذیر. این احساس خطر بە ناخودآگاه جهانی کنونی مجال بیان می بخشد، چشم‌اندازی درونی از انسانِ ویران شدە توسط هجمه مالی و فجایع زیست محیطیِ در راه.

آیا باید پناه بگیریم؟ آیا باید بە بانک برویم، درخواست وام کردە و برای محافظت از آیندەمان سرمایەگذاری نماییم؟ آیا باید احساس خطرمان را جدی بگیریم؟

آیا ما باید این ایدە را بپذیریم کە پارانویا فهمی درست از خطری‌ست که نمی توانیم دفعش کنیم؟ یا باید از پارانویا اجتناب کنیم؟

نیکولز پرسشهای ما را پاسخ میدهد: گذاشتن انرژی‌مان در ساخت پناهگاه راهی است کە ما را بە تلە می‌اندازد، بە پذیرفتن دوراهی ناخوشایند افسردگی و فاجعە. هنگامی کە طوفان بیاید، در هر صورت ما خانە نخواهیم بود. ما بسی دورتر از پناهگاه خواهیم بود.

یازدە سپتامبر ٢٠١٢. یازدە سال بعد از انفجار تصورناپذیر ترور، نشانەهای سونامی اروپا را فرامی‌گیرند. راهپیمایی یک میلیون نفر در بارسلونا زیر پرچم کاتالونیای مستقل، یادآور زاگرب در سال 1992. ]2[

نه راه گریزی هست و نه پناهگاهی در دیدرس. نفرت ضدآلمانی در ذهن مردم اروپای جنوبی در حال رشد است. امید اروپایی‌ها در حال تبدیل شدن بە کابوس است، چون پروتستان‌های شمالی نمی‌خواهند صورتحساب کاتولیک‌ها و ارتدکس‌های "تنبل" جنوبی را پرداخت نمایند. گلدمن ساکس [3] باد کاشتە است و حالا طوفان درو می‌کند.

امید بهار عربی هم دارد بە کابوس بدل می شود: جنگ داخلی سوریە تهدیدی است بە کشیدە شدن جنگ فراتر از مرزهای سوریە، و اسلام گرایان دارند رهبری قیام علیە اسد را به‌دست می‌گیرند. انقلاب مصری‌ها توسط دولت اسلام‌گرایی کە با انتخابات دموکراتیک سرکار آمد، نابود شد. اسرائیل ایران را تهدید می‌کند و ایران اسرائیل را، و حزب‌الله خبر از ایجاد یک نیروی ویژە برای فتح اسرائیل شمالی می‌دهد.

پول پناهگاه ماست، تنها راه برای دستیابی بە زندگی. اما اگر پول بخواهید باید همزمان زندگی را نفی کنید. پناهگاه نسازید، یقیناً بی‌فایده خواهد بود. علاوە بر این، ساختن پناهگاه کار آنهایی است کە طوفان را مهیا می‌سازند.

آرام باشید، بە زندگی دلبستە نشوید و بالاتر از همە: امید نداشته باشید. امید، این داروی سمی و اعتیادآور. تنها آنهایی کە ناامید هستند راه شادی غیرقابل بیان را می‌دانند.

 

واقعیت ایتالیایی، خط مقدم سرمایە‌داری نشانه‌شناختی

برای اکثر مردم فقط دو مکان در این جهان وجود دارد. محل زندگی و دستگاه تلویزیون‌شان. اگر چیزی در تلویزیون رخ دهد، ما کاملن حق داریم کە آن را جذاب بدانیم، هر چە کە باشد.

 -دُن دِلیلو ، نویز سفید

چند دهە قبل، آغاز تحمیل نمایشگرها به فضاهای شهری، خانە و زندگی روزمرە بود. ابتدا نمایشگر تلویزیون بود، بعد نمایشگر کامپیوتر و بعدتر نمایشگرهای غول پیکر تبلیغاتی در همەجای شهر فضای ادراک دیداری ما را پر کردند. و بعد بە تدریج، و یا شاید هم به ناگهان، ما وارد نمایشگر شدیم و راه برگشت را گم کردیم.

نمای آغازین واقعیت (2012)، فیلمی از متتئو گاررونه، از نقطه‌ی دید آسمان است. ما کوه وزوویس را می‌بینیم، بعد شهر ناپولی، بعد خانەها و خیابان‌ها، ماشین‌ها و بعد کالسکەای طلایی و کالسکەران را کە به سبک باروک لباس پوشیده است. بعد وارد یک باغ می‌شویم: مجلس عروسی و بالماسکە، مردم خود را بە شکل دلقک درآوردەاند، همگی مشغول عکاسی و فیلمبرداری با دوربین‌های ویدئویی هستند. و سپس اِنزو را می‌بینیم، قهرمان مهمانی، کە بخاطر شرکت در شوی تلویزیونی گرندِ‌ فراتللو، ورژن ایتالیایی شوی بیگ برادِر، همچون یک ستارە مشهور شده است.

لوچانو (Aniello Arena) ماهیفروش ناپولیتانی است کە میخواهد همچون انزو باشد. او می خواهد یکی از آدم‌های خوش شانسی باشد کە وارد شوی تلویزیونی گرندِ فراتللو می‌شوند. او به انزو نزدیک‌تر می‌شود. بعدها برای شرکت در آزمون این برنامه بە رُم می‌رود. او کم‌کم باور می‌کند کە پذیرفته خواهد شد، که بە عنوان شرکت‌کنندە به نمایشگر وارد شده، برندە شده و شهرت و بخت و اقبال برای خود و خانوادەاش کسب خواهد کرد.

او نمی‌خواهد زندگی عادی‌اش را ادامە دهد. مغازەی ماهی‌فروشی‌اش را می‌فروشد، وسایل پرزرق و برق ولی بُنجل خانەاش را مفتی واگذار می‌کند، و با همسرش که از جنون رو بە رشدی کە در حال نابود کردن شوهرش است، آگاهی دارد دعوا و مشاجرەشان بالا می‌گیرد. اما زمان می‌گذرد و از تلویزیون با او تماس نمی‌گیرند. لوچانو بە تدریج افسردە می‌شود، او وقتش را با تماشای برندگان خوش‌شانسِ در تلویزیون می‌گذراند.

در آخر، لوچانو که به کل عقل از سرش پریده است برای مراسمی مذهبی بە رُم می‌رود. او محل ضبط شوی تلویزیونی گرندِ فراتللو را پیدا میکند و دزدکی وارد آن میشود. زیرچشمی فعالیت‌های ابلهانەی افراد خوش‌شانس درون نمایشگر را نگاه می‌کند، آنجا احساس خوشحالی میکند و سپس در گوشەای از محل ضبط برنامه روی زمین دراز می‌کشد.

بعد دوربین خودش را از او جدا کرده و دور می‌شود تا به بلندای آسمان. لوچانو آن پایین است، کوچک و کوچکتر شده و در نهایت محو می‌شود، یک نقطەی روشن کوچک درون سیاهی شب.

شیفتگی به نمایشگر، ذهن را اسیر میکند، و این اسارت بازگشت ناپذیر می‌شود چراکه همە چیز در فضای ذهن اتفاق می‌افتد. واقعیت (2012) فیلم غایی دربارەی قدرت معاصر است: هنگامی کە همە در ایتالیا متقاعد شدەاند کە برلوسکونی قدرتش را از دست دادە است، گاررونه حقیقت را به ما می‌گوید. این یک فریب است. برلوسکونی از لحاظ سیاسی می‌تواند مغلوب شود، و چند مشاور گلدمن ساکس می‌توانند جای او را بگیرند تنها به این منظور که همان سیاست‌های مشابە برلوسکونی را دنبال کنند: ائتلاف چپ میانی می‌تواند در انتخابات بعدی برندە شود، اما ایتالیا هرگز از نمایشگر بیرون نخواهد آمد.

این فیلم همزمان هم به سبک نئورئالیستی است و هم سبک باروک سورئالیستی دارد، چرا کە باروک واقعیت تاریخ مدرن ایتالیایی‌ست.

آنهایی کە فکر می‌کنند ایتالیا عقب ماندە است – طرف فاسد پست مدرنیتەی نئولیبرال خوب (‌آنطور کە چپ ایتالیا می‌پندارد) – کاملا در اشتباه هستند. آنها نمی‌فهمند کە واقعیت سرمایەداری نشانه‌شناختی بر مبنای توهمات دیداری و فریب، هایپرتروفیِ (بزرگ شدن بیش از حد یک اندام) تصویر و تکثیر تورمی زبان و دستکاری چپاولگرانه مبادلات (مبادلات زبانی و مبادلات اقتصادی، ترکیب شده و سردرگم) است.

بی‌خردی ایتالیایی، فرهنگ مافیایی ایتالیایی و سیاست فاسد ایتالیایی مطلقاً استثنا نیستند. اینها جنبەهای حاشیەای یا عقب ماندە‌ی روند شدنِ جهان کنونی نیستند. برعکس، باروک سبک سرمایەداری نشانه‌شناختی است، و ایتالیا خط مقدم رژیم جهانی دیکتاتوری مالی است.

ایتالیا از زمانیکه بنیتو موسولینی سبک باروک فاشیسم ایتالیایی (دکوراسیون، نمایش، شبیەسازی) را در برابر سرمایەداری بورژوازی وبری قدیمی چید، آزمایشگاه قدرت بودە است. انگیزه‌ی اخلاقی قدیمیِ بورژوازیِ پروتستانی، طبقەای کە مدرنیتەی صنعتی را ساخت، داشت بە آرامی از صحنەی قدرت کنار می‌رفت. مردم ایتالیا، کسانی کە بە خاطر تاریخ فرهنگی و زیباشناسانە‌ی کشورشان عمیقا فاشیست هستند، بە ماموریتشان خیانت نکرده‌اند: آنها فضای فریب و فانتاسماگوریای تولید نشانه‌شناختی غیرمادی، کە نهایت انتزاع امر مالی است را بازیابی کرده‌اند.

مقاومت ضد‌فاشیستی ابراز وجودِ یک اقلیت کوچک از روشنفکران جهان-وطن بود. دوران ٦٨ به کل غیر‌ایتالیایی بود، و فرهنگ جنبش خودآیینی کارگری (Autonomia Operaia) تنها تجربەای بودە کە رنگ و بوی فرهنگ جهان-وطنی را در کشوری کە هرگز از نمایشگر فاشیستی بیرون نیامده است، داشته است.

برلوسکونی کە منافع اقتصادی و فرهنگ مافیای سیسیلی-میلانی را بازنمایی می‌کند، ادامەی سبک باروک موسولینی است کە مناسب‌ترین چارچوب‌اش را در نمایشگر تلویزیون یافته است.

در قرن بیستم، ایتالیا آزمایشگاه سرمایەداری نشانه‌شناختی در پیوندی تنگاتنگ با باروک و فاشیست بودە‌ است.

 

پانوشت

  1. برادران لیمن، (به انگلیسی: Lehman Brothers) چهارمین بانک سرمایه‌گذاری در ایالات متحده آمریکا (پس از گلدمن ساکس، مورگان استنلی و مریل لینچ) بود، که در زمینه مدیریت سرمایه‌گذاری و بانکداری اختصاصی فعالیت می‌کرد.بانک برادران لیمن در پی بحران مالی ۲۰۱۲–۲۰۰۷ در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۸ اعلام ورشکستگی نمود، که بزرگترین ورشکستگی در تاریخ ایالات متحده به‌شمار می‌آید. (ویکیپدیای فارسی)
  2. اشاره به جنگ استقلال کرواسی
  3. گلدمن ساکس یا گولدمن سَکس، (به انگلیسی: Goldman Sachs) شرکت خدمات مالی و بانکداری آمریکایی و چندملیتی است، که بخش عمده فعالیت‌های آن، در زمینه ارائه خدمات بانکداری سرمایه‌گذاری، مدیریت سرمایه‌گذاری، بانکداری تجاری، همچنین مبادله کالاهای اقتصادی، اوراق بهادار، سهام اختصاصی و مدیریت بر صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک، متمرکز می‌باشد (ویکیپدیای فارسی)

منبع مقاله

e-flux : Journal #40 - December 2012

http://www.e-flux.com/journal/40/60280/nightmares-and-screens-notes-on-two-movies/